روژینا دنیای مامان و باباروژینا دنیای مامان و بابا، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 19 روز سن داره

دنیای مامان وبابا

برای نی نیم

سلام سلام. بند بند دل بنده به بند بند دلت بنده اهای دلبند بنده. خوبی مامانی.دل مامان بدجور برات تنگ شده خوشگلم.ایندفعه که برم دکتر حتما به خانم دکتر میگم که واسم سونو بنویسه که من بتونم شمارو ببینم اخه خیلی دلتنگتم مامان جون عزیزدلم دیشب با بابا رفتیم واسه اتاقت کاغذ دیواری انتخاب کردیم ورول هاشو اوردیم خونه وفردا قراره بیان که واست نصبش کنن واتاقت خوشگل بشه وبعدشم دیگه بریم تخت وکمدتو بگیریم و وسایلتو از خونه مامانی فاطمه بیاریم. عزیزم دل تو دلم نیست که زودتر اتاقت اماده بشه و وسایلاتو بچینم.اخه مامانی من واست خیلی ذوق دارم وهمچنین خیلی ارزو که امیدوارم به همشون برسی دخترم دوستت دارررررررررررررررررررررم.   ...
31 مرداد 1391

26 هفتگی

٢٦ هفتگیت مباااااارک نی نی  مامان وبابا. عزیزم شما امروز وارد 26 هفته شدی و6 ماه و2 روزه که همدم مامانی و من وبابا خیلی خوشحالیم بخاطر وجود تو نازنین در زندگیمون. انشاالله منوبابا26000000000000000000هفتگیتو جشن بگیریم.راستی مامانی امروز عید فطره. عزیزم خیلی دوستت داریم.                       ...
29 مرداد 1391

عید فطر

عیدت مبارک عروسکم خوشگله مامان الان نیم ساعته که ماه رو دیدند وعیدفطر شده وشما هم تو دله مامانی وبا تکون ها ولگدایی که به مامان میزنی عید رو به من تبریک میگی قربونت برم که باهر لگدت بهترین حس دنیارو دارم. فرشته من حالا که عیده ازت میخوام واسه همه مامانایی که هنوز تو دلشون نی نی ندارند دعا کنی که خدا یه نی نی ملوس تو دلشون بذاره ودل همه شاد بشه عزیزم انشاا.. سال دیگه عید فطرتو هم درکنار ما هستی.مامان واسه بغل کردنت لحظه شماری میکنه. وای که چقد دلم میخواد بچلونمت وفشارت بدم نفس نفس مامااااااان ...
29 مرداد 1391

سفربه شمال

سلام عزیزدل مامان جات تودل مامان خوبه ببخش مامانوکه این جندروزه به وبلاگت سرنزدم اخه منوباباومامانی فاطمه رفته بودیم شمال. دوشنبه خیلی کارداشتم قربونت برم اخه باید واسه سفراماده میشدیم وشبش هم منوبابا به مناسبت سالگرد ازدواجمون رفتیم بیرون وشام هم بیرون خوردیم البته بیتزای بدمزه ببخشیدعزیزم میدونم که واست فست فود خوب نیست وخانم دکترهم به مامان گفته که نخورم اما بازم نتونستم جلوی خودموبگیرم عزیزم3شنبه صبح ساعت10از تهران حرکت کردیم به سمت گیلان وقرارشدکه صبحانه توراه بخوریم.اتوبان کرج خیلی شلوغ بود وساعت12ونیم نزدیک قزوین وایستادیم وصبحانه خوردیم وساعت4هم منجیل رسیدیم ونهارخوردبم.نفسم اونجاخیلی بادمیومد انشاا.. وقتی که باخودت رفتیم م...
28 مرداد 1391

25هفتگی نازنازیه من

25هفتگیت مبارک دخمل نازم   سلام فینگیلی مامان.قربونت برم الان 25هفته ویک روزه تودل مامانی وهمدم مامانی. عروسکم امروزیکشنبه22مرداده وسالگرد ازدواج منوباباست.امشب به همین مناسبت میخواستیم بریم بیرون خوشگلم اما مامان زری /مامان بابا /مارو افطاری دعوت کرده وقراره بریم طبقه بالاوتصمیم گرفتیم فرداشب بریم بیرون. نفسم بریم دیگه اخه خیلی دیرشده و5دقیقه دیگه افطاره.میبوسمت عزیزدلم.تودل مامان خوب غذابخور که زودبزرگ بشی وزودتربیای پیش مامانوبابا
22 مرداد 1391

صبح بخیرنفس مامان

صبح بخیر       سلام به روی ماهت دخترناز مامان خوبی گلم جیگرم چرا امروز شیطونیات کم شده.مامان نگرانته نفسم الان مامانی فاطمه/مامانم/زنگ زدوگفت که واسه افطاربریم خونش وحال شما دخملی رو پرسید عزیزم مامانی خیلی دوستت داره اخه شماتنها نوه اشی وهمچنین اولین نوه.قربونت بره مامان. اخ جون امشب میرم اونجا وسایلهای تودخملی رومیبینم.مامانی فاطمه زحمت کشیده وکلی لباس خوشگلواسباب بازی واسه دخملم خریده وبرده خونشون اخه اتاقت هنوز اماده نشده نفسم.اخه میخوایم برات کاغذ دیواری جیگیلی کنیم امیدوارم توهم خوشت بیاد. راستی فرداسومین سالگرد ازدواج منو باباجونته عزیزمامان.و وارد4مین سالی میشیم که منوبابا درکنارهمیم والبته شما دخ...
21 مرداد 1391

شب قدر

دیشب شب قدربود عزیزم واخرین شب قدری بودکه منوبابا2نفری بودیم انشا...سال دیگه توهم درکنارما هستی وماخوشبخت تریم دیشب منوبابا رفتیم حرم عبدالعظیم ولی داخل نرفتیم چون خیلی شلوغ بودو بیرون حرم نشستیم.عزیزم من برای سلامتیت خیلی دعا کردم وهمینطور برای تداوم خوشبختیمون ودر کنار هم بودنمون.توهم برامون دعاکن چون توفرشته ای وپاک وخدای مهربون دعاتوقبول میکنه. دوووووووووووووسسسسسسسستتتتتتتتتتتت دااااااااریم ...
21 مرداد 1391

شیطونیهای دخملم

نفس مامان سلام.قربونت بره مامان که تودلم شیطونی میکنی وباهرتکون که میخوری قندتودله مامان اب میشه عروسک نازم دیگه داری واسه خودت خانومی میشی.وقتی تکون میخوری دله مامان میپره.امروزباباهم متوجه تکونات شدجیگرم واینقدخوشحال شد. اخه بابادستش روگذاشته رودلم وباهات حرف میزدکه توشیطونی کردی ودل من ودست باباتکون خورد.خدایاشکرت بخاطرفرشته ناری که به ما دادی ...
21 مرداد 1391

دخترنازم

سلام سلام دخترگلم.الانکه دارم واست این متنو مینویسم شما24هفته و5روزه که تودل مامانی ومامانوبابا منتظراومدنت هستن .ببخش که واست دیروبلاگ درست کردم اخه هرکاری میکردم نمیشدولی بالاخره موفق شدم عزیزمامان ما الان1ماهو نیمه که میدونیم که شمایه دخترنازی وخیلی خوشحالیم که خدای مهربون لطف کردو توروبه ماهدیه کرد.منوباباخیلی دوستت داریم ...
20 مرداد 1391

وبلاگ نی نی

ووووووووای نینی جونم خیلی خوشحالم ازینکه بالاخره تونستم واست وبلاگ درست کنم البته با کمک مهرشادجون پسردایی بابا.انشا... به دنیاکه اومدی باید ازش تشکرکنی عسلم. ...
20 مرداد 1391